در آن گزارش که شنبه 10 اردیبهشت در صفحه محیط زیست همشهری به چاپ رسید تصویری از وضعیت اسفبار بلوطهای خشک شده بازگو شد. کارشناسان میگویند که مرگ بلوطها هشداری است نسبت به بروز فاجعه زیستمحیطی در گستره بزرگی از رویشگاههای جنگلی کشور با 6 میلیون هکتار مساحت. رئیس اداره جنگلداری و جنگلکاری منابع طبیعی استان ایلام اما از دریچه دیگری به مرگ بلوطها نگاه میکند. وی که دانشجوی دکتری است و سالها سابقه مدیریت در منابع طبیعی را در پیشینه اداری خود دارد برخلاف سایر مسئولان منابع طبیعی که میگویند 185هزار اصله بلوط دچار پدیده خشکیدگی شدهاند، میگوید: «200هزار هکتار از جنگلهای ایلام به این پدیده مبتلا شدهاند.»
تصویری که از جنگلهای ایلام هم بهدست میدهد بسیار در خور تامل است؛ «تنها 2590 هکتار از کل مساحت 641 هزار هکتاری رویشگاههای جنگلی ایلام انبوه است اما تاج پوشش بقیه این رویشگاهها کمتر از 5 درصد است.» براین اساس آنچه امروز از رویشگاههای زاگرسی در ایلام باقی مانده جنگلی مخروبه است که بنا به تعریف فائو دیگر نمیتوان واژه جنگل به آن اطلاق کرد. براساس تعریف فائو، جنگل به منطقهای اطلاق میشود که تاج پوشش آن حداقل 10 درصد باشد. احمدی میگوید:« ما جنگل را مدیریت نکردهایم بلکه به انتظار نشستهایم تا کسی با تبر به جانش بیفتد یا آفتی دامنگیرش شود یا بخشی از آن قربانی طرحی عمرانی شود آن وقت به صرافت میافتیم که چه باید بکنیم.»
بلوطها گله به گله زیر آسمان غبار آلود ایلام بر دامنه و قله کوه نشسته بودند. کشت و زرع تا میانه جنگل پیش آمده، گاه شیبهای تند کوهستانی را هم فرا گرفته بود. بلوطها از یک سو با گرما و کم آبی دست و پنجه نرم میکردندو از سوی دیگر آفت، نیم رمق باقی ماندهشان را به یغما میبرد. در یک عبارت وضعیت بلوطها واقعا اسفبار بود. غم انگیز آنکه رویشگاههای بلوط بیش از 5500 سال قدمت دارند، اما اینک بلایی نوظهور میخواهد پرونده زندگی این رویشگاه دیرینهسال را در هم بپیچد... . در نقطهای از جنگل ایستاده بودیم که درست به فرودگاه مشرف بود. آخرین روز سفر به ایلام بود و خبرنگاران نگران آن بودند که بهدلیل غلظت گرد و غبار پرواز لغو شود. 4 ساعت تا پرواز زمان داشتیم... . مهندس رضا احمدی کمی آنطرفتر ایستاده بود و خبرنگاران آخرین تصاویر بلوطها را ثبت میکردند. 2جنگلبان پیر سلانه سلانه از کنار ما گذشتند و در شیب تندی از نظر ناپدید شدند... . به سراغ احمدی رفتم و در پی یک گپ دوستانه این گفتوگو شکل گرفت.
- مهمترین عوامل تهدیدکننده رویشگاههای زاگرسی بهویژه در استان ایلام کدام است؟
بررسیها نشان میدهد 16عامل در تخریب جنگلهای غرب بهخصوص زاگرس موثر است. در این میان،کشت زیراشکوب و چرای دام، طرحهای عمرانی که به لحاظ توسعه استان باید انجام بشود و نیز وابستگی مردم به این جنگلها و برداشت آنها دست به دست هم داده، باعث تخریبهای عمده در این رویشگاهها شده است، این درحالی است که شکنندگی اقلیمی، این موضوع را مضاعف کرده است. نکته دیگر اینکه ما در سال گذشته 82 روز در استان با پدیده گرد وغبار و ریزگرد مواجه شدیم که این بیسابقه است. در سالهای گذشته ریزگرد وجود داشت اما بهصورت بسیار کم. متأسفانه خشکیدگی درختان بلوط هم به این عوامل افزوده شده است. بهطوری که بررسیهای انجامشده در سطح جنگلهای استان نشان میدهد حدود 200 هزار هکتار از جنگلها در معرض خشکیدگی و نابودی هستند. براساس مطالعات میدانی علاوه بر بلوطها، گونههای دیگر جنگلی مثل بنه (که گونه اقتصادی است و از آن سقز استخراج میشود)، زالزاک، بادام، ارژنگ و تنگرس هم در معرض این خشکیدگی قرار دارند ولی ازآنجایی که اینگونهها درصد کمی از جنگلهای استان را بهخود اختصاص میدهند چندان ملموس نیستند.
- برخی کارشناسان تأکید میکنند آنچه باعث وضعیت اسفبار امروز بلوطزارها شده در واقع ضعف مدیریت است؛ ارزیابی شما از این دیدگاه چیست؟
بدون شک مدیریت نادرست بر عرصههای جنگلی زاگرس در بروز وضعیت کنونی مؤثر بوده است. در واقع ما برای مدیریت تودههای جنگلی زاگرس نه در دانشگاهها، نه در تحقیقات و نه در بخش اجرا دستورالعمل مدون و مشخصی نداریم. تنها چیزی که وجود دارد اینکه قانون به ما دیکته کرده که باید از این عرصهها حفاظت بشود. جنگل یک موجود زنده بسیار حساس و ظریف است بهطوری که هر حرکتی در طبیعت میتواند سبب تغییر در روال زندگی اینگونههای گیاهی شود. مهمترین مسئله این است که تدابیر فنی و اجرایی لازم را بر تودههای جنگلی لحاظ کنیم؛ تدابیری که تاکنون لحاظ نشده است. این مسئله را بهکرات به مسئولان منعکس کردهایم زیرا بخش عمدهای از جنگلها در رویشگاههای زاگرسی شاخه زاد است؛ البته در ایلام برعکس است. بنا بر علم جنگلداری جنگلها باید دانهزاد باشند تا قدرت تجدید حیات، زادآوری و ترمیم خودبهخودی داشته باشند. این در استان ایلام اتفاق افتاده؛ یعنی 76درصد از جنگلها دانهزاد هستند اما مشکلی که وجود دارد این است که درختان به سن دیر زیستی رسیدهاند، این درحالی است که ما هیچ تدبیری برای آنها نیندیشیدهایم. به همین دلیل در عرصههای جنگلی هیچ تجدید حیاتی نمیبینید. درختان نیاز به تولیدمثل و زادآوری و ترمیم دارند تا بتوانند زنده بمانند و جنگل پویایی خودش را حفظ کند. ما باید زمینه این فرایند را آماده کنیم اما فعلا تمام قوایمان را صرف حفاظت میکنیم.
- چگونه میتوان وضعیت نگرانکننده رویشگاههای زاگرسی بهویژه جنگلهای ایلام را تغییر داد؟
با مدیریت. ما باید براساس معیارهای علمی و فنی تعریفشده در جنگلها دخالت کنیم و حضور داشته باشیم. باید برای حفظ این ثروت عظیم ملی، هزینه کنیم. مسئله این است که ما براساس بند الف ماده 117 قانون برنامه چهارم توسعه، دستگاهها را مکلف میکنیم که یک درصد از اعتباراتشان را به ورزش اختصاص بدهند اما برای منابع طبیعی که هوای پاک، خاک مناسب، رونق کشاورزی و پویایی اقتصاد در گروی آن است هیچ تدبیری نمیاندیشیم. اعتباراتی ( اعتبارات سالانه) که در حال حاضر برای منابع طبیعی در استان تخصیص مییابد برای احیای هزار هکتار کفایت میکند در حالی که ما در سال 6 هزار هکتار تخریب داریم؛ یعنی عملیات احیا در سال 5 هزار هکتار از تخریب عقب است.
- رویشگاههای زاگرسی چه نقشی در چرخه حیات دارند؟
مطالعات علمی نشان میدهد جنگلهای زاگرسی یکی از نادرترین ذخیرگاههای ژنتیک گیاهی دنیاست. این رویشگاهها بنا به مطالعات پارینولوژی 5500 سال قدمت دارند و در واقع میراث طبیعی جهانی محسوب میشوند. بررسیهایی که شخصا با یک هیأت کارشناسی در ایلام انجام دادیم نشان داد که از 100سال گذشته به این طرف، تجدید حیات طبیعی در جنگلهای استان صورت نگرفته است. منظور از تجدید حیات طبیعی این است که اکوسیستم جنگل بکر و سالم بماند.
وقتی لکهای از طبیعت را تخریب میکنیم فشار مضاعفی را بر سایر عرصههای طبیعی وارد میکنیم؛ فرقی هم نمیکند که این تخریب آگاهانه باشد یا ناآگاهانه، سهوی باشد یا عمدی. اما آنچه مسلم است اینکه میتوان در مواردی که ناگزیر به اجرای طرحی هستیم با مدلهای مطلوب مدیریت کار را ساماندهی کنیم.
- بسیاری بر این باورند که ادامه روند موجود باعث میشود در آینده نزدیک رویشگاههای زاگرسی به کانونهای گرد وغبار تبدیل شوند. حتی برای وقوع این فاجعه زمان 30 سال را پیشبینی کردهاند. این نظریه تا چه حد مبنای علمی دارد؟
ما برای پیشگیری از وقوع چنین رخدادهایی باید بحث آمایش سرزمین را در کشورمان پیاده کنیم. این طرح مشخص میکند که طبیعت ما در زمینه آب، منابع طبیعی و بهطور کلی در همه عرصهها چه قابلیتهایی دارد. بهترین الگو هم در این زمینه پیروی از طبیعت است. دستکاری در طبیعت به هرشکلی که باشد تبعات خودش را دارد. در باره ریزگرد هم باید این پدیده بهطور جدی دنبال شود وگرنه عواقب آن قابل پیشبینی نیست. حتی همین الان هم مردم به فکر مهاجرت هستند. این بار مالی اجتماعی و اقتصادی سنگینی بر دولت تحمیل میکند.
- چه راهکاری برای مقابله با پدیده خشکیدگی توصیه میکنید؟ بهویژه در کوتاه مدت چه باید کرد؟
برای کار در عرصههای منابع طبیعی باید از طبیعت الهام بگیریم. بررسیها نشان میدهد در کوتاهترین زمان هم میتوان اقدامات کارسازی انجام داد. مثلا آفاتی چون سوسکهای چوبخوار و شاخک بلند که بهدلیل ضعف فیزیولوژیک سبب نابودی درخت میشوند، مربوط به سن خاصی نیستند بلکه این آفات از نونهالی تا کهنسالی دامنگیر بلوطها میشوند. به همین دلیل در وهله اول، قطع گونههایی که صددرصد خشک شده،خروج آنها از جنگل ضروری است. همزمان با این اقدام، کاشت نهال و اختلاط و ترکیب گونهای در ترکیب جنگل مطابق و متناسب با شرایط منطقه میتواند بهعنوان راهکار اصلی در اولویت قرار بگیرد؛ با این اقدامات طی 5 سال میتوان به نتیجه مطلوب دست یافت.
- در بلندمدت چه باید کرد؟
در بلندمدت باید عرصههای جنگلی مدیریت شوند. ما الان مدیریت نمیکنیم. ما فقط میدانیم چقدر جنگل داریم. نگاه میکنیم ببینیم درختان چه وقت میمیرند یا چه موقع یکی با تبر به جان جنگل میافتد، یا یک طرح عمرانی باعث تخریب رویشگاه میشود. این مدیریت نیست. اصلا تا به امروز مدیریت نکردهایم. اگر میخواهیم مدیریت کنیم باید وارد جنگل شویم در دل جنگل برویم از کارشناسان بهصورت گروهی و متشکل از همه تخصصها و آیتمهایی که مورد نیاز است بهره بگیریم. این کارشناسان باید در جنگل حضور داشته باشند، کمپهایی تعبیه کنند و واقعا مدیریت توده بکنند.
- مدیریت توده چه مفهومی دارد؟
وقتی میگوییم مدیریت توده یعنی در حد نیم هکتار و یک هکتار؛ یعنی با تعیین منطقهای با این وسعت آن را مدیریت کنیم. حالا حساب کنید ما در ایلام 641 هزار هکتار و در گستره زاگرس 6 میلیون هکتار رویشگاه جنگلی داریم که باید مدیریت بشود. این مدیریت تکنولوژی و دانش بالا میخواهد. نیاز به هماهنگی دستگاههای ذیربط دارد. توجه بسیار عمیق مسئولان از صدر تا ذیل را میطلبد. اجرای این امر به اعتبار نیاز دارد و تا همه این موارد فراهم نباشد نمیتوان کار اساسی صورت داد.
فاجعه، بزرگتر از آن چیزی است که منعکس شده
مهندس محمد درویش درباره خشکیدگی بلوطها میگوید: فاجعه بسیار بزرگتر از آن چیزی است که تا به حال در رسانهها منعکس شده است. براساس آخرین آمار یک میلیون و 200 هزار هکتار از رویشگاههای بلوط براثر خشکیدگی نابود شده است. این رقم بسیار بیشتر از کل تلفات تخریبی جنگل ناشی از آتشسوزی و 8 سال جنگ در کردستان عراق و اطراف آن است. ما براثر آتشسوزی 35 هزار هکتار جنگل از دست دادهایم.
این عضو هیأت علمی میافزاید: بحث کشاورزی در داخل عرصههای جنگلی زاگرس، بزرگترین تخریب در این رویشگاه را رقم زده است. کشاورزی مانع زادآوری دانههای بلوط میشود. پایههای برجای مانده نیز با چند تنش بزرگ مواجه است که مهمترین آنها خشکسالی است. ازیک سو، خشکسالی باعث تضعیف درخت میشود، از سوی دیگر، آفاتی مثل سوسک چوبخوار به آن نفوذ میکند. ریزگرد هم بیماری درخت را تشدید میکند زیرا خلل و فرج بلوطها را میپوشاند و مانع عمل فتوسنتز میشود. وقتی این اتفاق افتاد زمینه هجوم آفات فراهم میشود و به نابودی درخت میانجامد.
از نگاه یک متخصص گیاهپزشکی
دکتر ابراهیم عزیزخانی، متخصص گیاهپزشکی و عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، در باره علت خشکیدگی بلوطها میگوید: 2 نوع آفت شناسایی شده که سوسکهای چوبخوارند که با تغذیه مواد موجود بین حد فاصل آوند و پوست درخت ارتباط بین آوند و پوست را قطع میکنند و درنتیجه درخت رفتهرفته خشک میشود. این کارشناس میافزاید: مشکل رویشگاهها در غرب و بهطور کلی زاگرس، مسائل اقتصادی و اجتماعی است. در این مناطق، مالکیت زمینها و مراتع مشخص نشده به همین دلیل مردم پای درختان شخم میزنند و کشت میکنند؛ در نتیجه هم رطوبت مورد نیاز درخت از بین میرود و هم ریشهها خشک میشود. این شیوه مانع زادآوری درخت میشود زیرا وقتی دانه بلوط بر خاک میافتد به محض آنکه از خاک سر برمیآورد یا باشخم ازبین میرود یا باچرای دام نابود میشود.
باید برای این مسائل فکری بشود.عزیزخانی تصریح میکند: در حال حاضر درختان از یک سو دچار دیرزیستی شدهاند و از سوی دیگر زاد آوری ندارند به همین دلیل از رده خارج میشوند. اگر درختان زادآوری داشتند اکنون طبقات مختلف سنی را داشتیم که این به حفظ جنگل کمک میکرد. علاوه براین، همان طور که اشاره شد معضلات اقتصادی و اجتماعی به تخریبها دامن میزند. در مواردی حاشیهنشینان درختان را قطع میکنند یا آتش میزنند یا به شیوههای مختلف آنها را میخشکانند تا بتوانند با حذف آنها زراعت کنند، اینها مواردی است که بسیار مشاهده شده است اما مشکل به این موارد هم ختم نمیشود. فعالیتهای عمرانی نظیر انتقال لوله گاز و نفت و راهسازی و... خسارات زیادی به رویشگاهها وارد میکنند. در اثر عملیات عمرانی فقط درختانی که در مسیر طرح واقع شدهاند نابود نمیشوند بلکه درختان حاشیه هم دچار آسیب میشوند. این شیوه کار در کهگیلویه و بویراحمد در سطح بسیار گستردهای درحال اتفاق است.
این متخصص گیاهپزشکی در ادامه میگوید: پدیده ریزگرد، 2 الی 3 سال است که در حال اوج گرفتن است. این ریزگردها روی برگها را میپوشانند و درواقع روزنههای تنفسی را مسدود میکنند. این عمل سبب اختلال در فتوسنتز میشود ؛بحث خشکسالی هم به این مسائل دامن میزند. این تنشها باعث ضعف فیزیولوژیک درختان شده و مقاومت حیاتی درخت ضعیف میشود و در مجموع زمینه ظهور سوسک را فراهم میسازد. این سوسکها آفت اولیه نیستند؛ در واقع آفت ثانویه هستند؛ این آفت ماحصل شرایط نامطلوبی است که براثرخشکسالی و تنشهای رطوبتی، ریزگردها و فعالیتهای انسانی بروز میکند. اگر این شرایط حذف شود آفت خودبهخود حذف میشود.
احیای جنگل با قطع بلوطها
دکتر مهدی پورهاشمی، عضو کارگروه تخصصی بحران خشکیدگی بلوطهای غرب کشور درباره وضعیت بلوطها میگوید: در حال حاضر طرح جامعی در دست تدوین است با این هدف که تمام ابعاد مسئله سنجیده شود. سازمان جنگلها و مراتع مصر است برنامهها در قالب کوتاهمدت، میان مدت و بلندمدت ارائه شود. مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور هم در این کارگروه بخش جنگلشناسی و احیای جنگل را دنبال میکند. نکته مهمی که از دیدگاه تخصصی مطرح است اینکه ما توانستیم سازمان جنگلها و مراتع کشور را متقاعد کنیم که شماری از درختان طبق یک برنامه مدون و از پیش طراحی شده قطع شوند. قطع این درختان از دید جنگلشناسی و احیای جنگل امری ضروری است. از آنجا که قطع درخت برای سازمان جنگلها و مراتع کار بسیار دشواری است طبیعی است که سازمان در مقابل این خواسته علمی، مقاومت کند ولی خوشبختانه با توجه به اینکه اعضای کارگروه با دید فنی به مسئله نگاه میکنند متقاعد شدند که در مناطقی که فاجعه خشکیدگی اتفاق افتاده درختان قطع شوند با این هدف که بتوانیم جنگل را احیا کنیم؛ این یک گام مثبت است.
وی در ادامه خاطرنشان میکند: ما معتقدیم در شرایط فعلی و در کانونهای بحرانی، قطع درخت با هدف استفاده از توان جستهای (تجدید حیات غیرجنسی) گونههای بلوط غرب کشور به ما کمک میکند این تودهها را جوانسازی کنیم؛ یعنی این امکان وجود دارد که پایه خشک یا نیمهخشکیده بعد از قطع، تولید جست بکند. تمام تلاش ما آن است که با قطع، درخت را احیا بکنیم. این مهمترین هدفی است که ما دنبال میکنیم.
وی میگوید: در عرصههای زاگرس در بسیاری از نقاط بهویژه در تودههای دانهزاد یا شاخه زاد مسن باید عملیات قطع انجام شود زیرا درختان به سن دیرزیستی رسیدهاند و در حال پوسیدن از درون هستند. بدیهی است اگر به داد این درختان نرسیم به مرور زمان از بین خواهند رفت. نکته دیگر اینکه خشکیدگی فقط در تودههای بلوط مسن اتفاق نیفتاده بلکه دردرختان جوان، میانسال، پایه دانهزاد، جستگروه، در شیب شمال، در جنوب، در ارتفاع و در همه جا اتفاق افتاده است. این تنوع خشکیدگی، صرفا به خاطر مسنبودن درخت نیست که در حال وقوع است اما کمک کرده سازمان را توجیه کنیم که در مناطقی از غرب عملیات قطع برای احیا انجام شود.